Sunday, November 20, 2011

من دلم مي‌خواهد
خانه‌اي داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش
دوست‌هايم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو...؛
 
هر کسي مي‌خواهد
وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ
به من هديه کند
 
شرط وارد گشتن
شست و شوي دل‌هاست
شرط آن داشتن
   يک دل بي رنگ و رياست...
 
بر درش برگ گلي مي‌کوبم
روي آن با قلم سبز بهار
مي‌نويسم  اي يار
خانه‌ي ما اينجاست
 
تا که سهراب نپرسد ديگر
" خانه دوست کجاست ؟ "


 

2 comments:

  1. خانه دوست همین جاست
    کنار مهتاب
    پای سجاده پر از بوی گل یاس سپید
    خانه دوست همانجاست که دل
    می تپد از شوق خدا
    در همان دل که در آن نیست بجز
    بوی خدا, نور خدا
    خانه دوست همین جاست درون دل من و درون دل تو
    لیک باید بتکانیم دل را ز غبار دنیا
    و کنیم مملو از انوار خدا
    تا به اوج ملکوتش برسیم
    "وبه قول سهراب : "خانه دوست در این نزدیکی است
    لای این شب بوها
    !پای آن کاج بلند

    ReplyDelete
  2. پس بیا تا ما هم سهمی داشته باشیم از این بوی خدا, نور خدا
    چون دل من می تپد از وصف حضورش

    ReplyDelete